این نمایش 3 اپیزود دارد. اولی درباره یک مادر و دختر است که با پدر افسرده و الکلی به مشکل برخوردهاند و او را از خانه بیرون میاندازند. در اپیزود دوم با مردی آشنا میشویم که بهرغم وضع مالی متوسط، مسئولیت از هم نپاشیدن یک خانواده چهارنفر ه را برعهده گرفته است. اپیزود سوم هم درباره زن و شوهری است که مدیریت داخلی یک هتل را برعهده دارند. داستان اپیزود سوم هم درباره خیانت است. حمیدرضا نعیمی متن نمایش را از داستانهای کوتاه کارور اقتباس کرده است. بهاره رهنما، حمیدرضا نعیمی، بهناز نازی، خسرو شهراز و روحالله کمانی بازیگران این نمایش هستند. با بهناز نازی درباره این نمایش و ویژگی هایش گفتوگو کردهایم.
- نمایش شسته رفتهای دارید، آیا میخواستید یک نمایش برای مخاطب عام بسازید؟
من فکر کردم باید کاری با مضمون اجتماعی بسازم که نخواهد حرف بزرگی بزند. کاری که هم دوستان تئاتری و هم مخاطب عام بتوانند از زاویه دید خودشان با آن برخورد کنند. سال82 گروه، یک تجربه دیگر براساس متنهای کارور داشت. کارور نویسندهای است که به راحتی نمیشود از او عبور کرد. بهویژه در این زمان که مفاهیم و واژههای سنتی باز تعریف شدهاند، مواجهه با داستانهای کارور آدم را بیشتر به فکر وامیدارد. کارور با نگاهی جدید به واژههای قدیمی مثل عشق، رفاه و خانواده نگاه میکند. بهنظر من نخستین قدم برای ساختن یک نمایش اجتماعی این است که گروه خودشان را تافته جدا بافته ندانند و مفهوم و پیام را با ارائههای دستوپاگیر مخدوش نکنند.
- تماشاگر انتظار دارد یک کار اجتماعی که در تهران روی صحنه میرود، بیشتر رنگ و بوی وطنی داشته باشد تا حال و هوای اروپایی و آمریکایی، چرا در دراماتورژی (آمادهکردن متن برای اجرا) سعی نکردید وجهه ایرانی به نمایش بدهید؟
روی تغییرندادن اسامی و اصطلاحات فرنگی و موسیقی غربی نمایش عمد و هدفی داشتیم. اولا آقای نعیمی میخواست حین نوشتن متن به اصل داستانهای کارور پایبند باشد. از طرف دیگر ما ایرانیها آدمهای حساسی هستیم. اگر قرار است از ما ایرادی هم بگیرند، به در میگویند که دیوار بشنود. تعدد ضربالمثلهای ایرانی هم به خاطر همین اخلاق سربستهگویی و اشارههای غیرمستقیم است.
من بهعنوان کارگردان و بازیگر دوست دارم در نمایش حرفهایی بزنم که با همه ارتباط برقرار کند و هر زمانی که آن را تماشا کنید محدودیت زمانی و مکانی نداشته باشد و به قول خودمانیتر همیشهتر و تازه بماند.
- صدای بازیگران از ابتدا تا انتهای نمایش تک آوایی و به حالت فریاد است. دوست نداشتید با استفاده بیشتر و معنادار از سکوت، ریتم کار را جذابتر کنید؟
نمیتوانم بگویم سلیقهای است. خاصیت این نمایشنامه این بود. وقتی نقطه شروع و پایان یک روند طولانی حذف میشود و فقط یک برش بحرانی از یک زندگی خانوادگی را تصویر میکنید، نمیتوانید خیلی روی اوج و فرودها کنترل داشته باشید. هم کم و زیادشدن ریتم به این مقطع روایت ضربه میزند وهم شخصیتها نمیتوانند آن طور که باید ابعاد خودشان را برای تماشاگر برملا کنند. پدر هر روز با خانوادهاش جروبحث ندارد. ما داریم امروز که از دنده چپ بلند شده و غرولند میکند را نشان میدهیم. نمیخواهیم سیر این وضعیت بحرانی را به تماشاگر نشان دهیم چون کاملا قابل حدس است. اقتضای فیل این نیست. خود من دوست دارم تماشاگر همیشه فرصت فکر کردن، قضاوت روی شخصیتها و نتیجهگیری را داشته باشد اما شاید در یک نمایش دیگر با آدمهای دیگر و متنی کلاسیکتر باید با رویه آرامتری کار کرد.
- در کارهای قبلی گروه شایا، آشناییزدایی از وسایل، حرکات روی صحنه و ابزار نوری داشتیم، چرا فیل، بهخصوص در اپیزود دوم از این امکانات خیلی کم استفاده کرده است؟
نمیخواهم بگویم دارم مینیمال کار میکنم. تجربه اول گروه روی داستانهای کارور به کارگردانی آرش دادگر حتی از این مقدار نورپردازی هم استفاده نمیکرد. من 3 نقش را بدون اینکه گریمم تغییر کند و فقط با اضافه کردن یک عینک اجرا میکردم. 3 قصه با 3 موضوع مختلف بودند و آقای دادگر بهشدت مینیمال کار کرده بود. فکر میکنم حتی در نمایش فیل در استفاده از نور و موسیقی و اکسسوار زیادهروی کردهام. اما چون تماشاگر دوست دارد تغییرات زیادی در صحنه ببیند، ناگزیر بعضی چیزها مثل لتهها و پنکههای روی سقف را اضافه کردم. سلیقه من این است که از زیاده کاری روی صحنه پرهیز کنم.
- شریک کردن مخاطب هم زیادهکاری است؟
صادقانه بگویم وقتی با گروهی که سالها در کنارشان بودهای نخستین بار بهعنوان کارگردان همکاری میکنید، باید طوری پیش بروید که به ورطه تکرار کارهای قبلی گروه نیفتید و امضای خودتان هم پای اثر باشد. در کار قبلی گروه شایا ازروی متنهای کارور، من تکگوییهایی خطاب به تماشاگر داشتم. اما درفیل باید مراقبت میکردم که کار سادهای انجام دهم که بتوانم برایش جوابگو باشم.